- ضرب خانه
- زراب خانه میخکده ضرابخانه دار الضرب
معنی ضرب خانه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جایی که در آن سکه ضرب می کنند
طرب سرای، جای شادی و طرب، محل عیش و عشرت
دبستان، مکتب
مکتب، مدرسه
اندرونی، سرای
گورگاه آرامگاه
نوشیخانه، گنجه داروها (مخزن اذدویه) محل شربت مخزن نوشیدنی ها (در دیوان دولتی)، مخزن ادویه تبنگوی داروها
میخانه، میکده، خم خانه
دبستان، مکتب، مدرسه، مستراح
حرم سرا، اندرون سرای، اندرونی
خانه ای که در زمستان با بخاری گرم شود، گرم خانه، خانۀ زمستانی، تاوانه، تاوخانه، برای مثال در چنین فصل تاب خانۀ شاه / داشته طبع چار فصل نگاه (نظامی۴ - ۶۱۱)
خانه ای که دیوارهای آن آیینه کاری شده باشد، جام خانه
خانه ای که دیوارهای آن آیینه کاری شده باشد، جام خانه
عالم غیب، در فلسفه جهان دیگر، مقابل عالم شهادت، عالم آخرت
کتابخانه، محلی عمومی با کتاب های بسیار و مکانی برای مطالعه، کتاب فروشی
خانه ای که چند مرد مجرد برای خوش گذرانی در آن به سر می برند، روسپی خانه
جائیکه در آن زر و سیم سکه زنند
جائی که مردان مجرد گرد آیند و با زنان بطور مشروع و یا نا مشروع مبادرت کنند
جایی که غریبان در آن بسر برند خانه غرباء
خلوت خانه
ماتیکانده کتابخانه: (از کتب خانه و علمنا ذوق علمی چشیده ام که مپرس) (مولوی)} بس که خرابات شد صومعه صوف پوش بس که کتب خانه گشت مصطبه درد خوار . {توضیح در غزلیات چاپ فروغی نیامده
خانه ای که در زیر زمین برای سکونت در ایام سرما سازند، محلی که برای پرورش انواع گل و گیاه در آفتاب رو سازند و دیوار ها و سقف آنرا از شیشه کنند گلخانه، جایی از حمام که زیر آن خالی است و در آن آتش افروزند، حجره ای که دارو سازان دارو ها را در آن خشکانند
چارکنجی خانه چهار گوش مکعب. یا مربع خانه نور. کعبه
((~. نِ))
فرهنگ فارسی معین
خانه ای که چند مرد مجرد در آن زندگی می کنند، جایی که مردها با زن ها رابطه نامشروع برقرار می کنند
جای گرم، خانۀ گرم
مستراح
در بار پادشاهی سرای سلطنتی، دار الحکومه استانداری، جایی که آدمی در آن سکنی کند منزل، دولت دربخانه
خانه ای که شب ها درویشان در آن به سر می برند
محل عیش و عشرت
مستراح، مبرز، مبال
((دَ نِ یا نَ))
فرهنگ فارسی معین
دربار پادشاهی، سرای سلطنتی، دارالحکومه، استانداری (قاجاریه)، جایی که آدمی در آن سکنی کند، منزل، دولت، درب خانه
وضوخانه، مستراح